
از زبان سرخ آزادی، بهآدرس سبز آزادگی؛ ماشین فاشیسم را متوقف کنید!
لە کوردی بەردەست نییە
خطاب به : جامعهی فرهنگی، حلقههای رسانهای و افکار عمومی
۱۰ تیر ۱۴۰۴
در در پی روزهایی که مردم و ساکنان ایران زیر سایهی تهاجم نظامی و تجاوز آشکار اسرائیل و ناامنی روانی زیستند، ضروریست که نگاهها، هرچند برای لحظهای، به فاجعهی انسانی دیگری بازگردد؛ بحرانی که هرچند بر روح و بدن «دیگری» اعمال میشود اما رنج آن بیش از هر زمان، در قامت خرد و خمیدهی کرامت انسان خود را مینمایاند. آری! ما از بحران «افغانستانیستیزی» میگوییم. بحرانی اخلاقی، ساختاری و تاریخی در قبال کارگران و آوارگان ساکن ایران. همانان که دهههاست «بود» و «وجود»شان متاع بازیهای سیاسی، دیگریسازی، نفرتپراکنی و خشونت پنهان و عریان نظامهای سلطه در منطقه و جهان بوده است.
در اینروزها که هنوز بوی باروت و صفیر و سقوط بمبها از تباهی و آسیبپذیری جمعی در برابر ماشین جنگ میگویند، بیش از هرزمانی باید معنای جنگ را در بینشی رهاییبخش و ضدجنگ بجوییم. باید بهیادآوریم که تجاوزهای نظامی و جنگهای تحمیلی تنها در آمار تلفات جانی و برآورد ویرانی آبادانی خلاصه نمیشود. آوارگی، بیخانمانی، بیپناهی و اشکال متکثر مشکلات روحی و روانی نیز ارمغان شوم جنگهای پسااستعماری است. و چهکسی بیش از انسان جنگزدهی افغانستان، طعم زهرآگین جنگهای فرسایشی و سفارشی ابرقدرتهای متخاصم و نیروهای نیابتی آنان را در سطح داخلی، جهان و منطقه چشیده؟ چه کسی بیش از آنان میداند جنگ، کارت بازی کشنده و کثیف قدرتهای سلطهگر و ستیزهجوست که با ادعاهای واهیای چون ارمغان «دموکراسی» و «مبارزه با تروریسم جهانی» و ... در فرجام بهواگذاری سرنوشت و سرزمینهای ما به بنیادگرایی و تئوکراسی دینی ذیل امارت اسلامی و جمهوری اسلامی منجر میشود؟ چهکسی بیش از آنان میداند انسان در برابر اضطراری که وضعیت نظامی و شرایط جنگهای تحمیلی میآفریند، چیزی جز «حیات برهنه» در چنته ندارد.
پناهجو و کارگر افغانستانی سالهاست مصداق بارز مفهوم «حیات برهنه» است. آنان در پی دههها جنگ نیابتی و امپریالیستی و فروپاشیهای پیاپی ساختارهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادیشان، به ناگزیر از سرزمین خود کوچ کرده یا چون چهار سال پسین کوچانده شدهاند. این نامهی سرگشاده، فراخوانی برای فراخواندن وجدان جمعی تکتک آزادگانیست که هنوز امکان کنشی رهاییبخش بهنام مقاومت را در سنگر انسانیت میجویند. این متن، دعوت به هماندیشی برای اقدامی مشترک و فوری در قبال یک فاجعهی تمامعیار بشری در قبال انسان افغانستانیست. فاجعهای که موازی با عمر جمهوری اسلامی و دیگر نیروهای ارتجاعی، طی دههها دشمنسازی، نفرتپراکنی و اتهامات امنیتی واهی در قالب پروپاگاندای سیاسی، عادیسازی و عرفی شده است. فاجعهای که در تمام اینسالها بیصداوبیسیما در یکقدمی تمام ما جریان داشته است. فاجعهای بهنام «فاشیسم» که با تحمیل تبعیض و تبعید همزمان به مهاجران افغانستان اینبار نه در آلمان نازی که در شهرهای ایران رقم خورده است. وحشت و سبعیتی که جمهوری اسلامی علیه افغانستانیهای ساکن ایران اعمال میکند قطعنظر از زمینهها و تاریخ آن، اقدامی فاشیستی و فضاحتبار است.
بهگواه اسناد و مستندات، جمهوری اسلامی در طول تمام تاریخ تحمیلیاش، با خلق «دشمن فرضی» از میان گروهها و اصناف سرکوب شده، از جمله دانشجویان، زنان، اقلیتهای مذهبی، زبانی و ملیتی جنسیتی، جامعهی روشنفکری و ... و در صدر همهشان مهاجران افغانستان ساکن ایران، در تثبیت اقتدار و تکثیر ارعاب داخلی بههدف بقا بهره برده است. بهگواه تاریخ جمهوری اسلامی، در تکتک بزنگاههای سیاسی از جمله پس از سرکوب خونین اعتراضات مردمی و جنبشهای رهاییبخش چون «ژن، ژیان، ئازادی» و تهاجم نظامی بیرونی که با بحران مشروعیت داخلی و خطر سقوط مواجه شده، با بهره از گسلهای اجتماعی، هژمونی طبقاتی و فرهنگی، افکار عمومی را بهسوی آدرسهای کمهزینه ای چون مهاجران سمتوسو داده است. طنز تلخ این تاریخ این جاست: جمهوری اسلامی همزمان که از سویی بدون تسهیل کمترین حمایت و حقی، با بهرهکشی اقتصادی از نیروی کار ارزان مهاجران برنامههای توسعهای و اقتصادیاش را اجرا کرده از دیگر سو با ایجاد «هراس اخلاقی»، «اهریمنسازی» و «افسانهسازی» از حضور آنان بهمثابهی عناصر شر و عوامل تهدید در متن ایران سود جسته است.
اکنون و در آستانهی این بحران، زمان آن رسیده تا در این فرصت با «نه»ای بلند و قاطع، به بیش از چهار دهه «فاشیسم» زیر نام «میزبان» و «مهمان» در جمهوری اسلامی ایران پایان دهیم. زمان آن رسیده که اگر کرامت انسان را مفهومی مشترک میدانیم و کمترین باوری به انسانیت داریم، راه خود را در زمین و زمینهی فاشیسم از راه و رویکرد جمهوری اسلامی جدا کنیم. زمان آن رسیده که فرای مرزهای سیاسی، گفتمانهای ناسیونالیستی و سیاستهای هویتی، مصداقهای «شر» را در هر دو سوی مرزهای سیاسی بشناسیم و کنار بیصداترین و آسیبپذیرترین سوژههای انسانی تاریخ معاصر بایستیم. زمان آن رسیده که بدون مکث و منت به نقد صریح سلوک و سیاستهای شرورانه و شبهفاشیستیای بپردازیم که برای دههها در برابر چشمان نظارهگر ما جاری بود.
در این چند دهه ما با چشمان مسخشده دیدیم که مهاجران افغانستان، «ناشهروندان» دوران معاصرند: زیر سلطهی امارت اسلامی و حامیان غربی و منطقهای و جمهوری اسلامی و دیگر نیروهای نیابتی هیچ قانونی جز خشونت بر زندگی آنان حاکم نیست. پس از سلطهی رژیم آپارتاید جنسیتی و دیکتاتوری طالبانی، سیل آوارگان و گرسنگان سیلی محکمی بر وجدان خفتهی تکتک مدعیان انسانیت در گوشهگوشه جهان است. طی چهارسال پسین، صدها کودک، دانشآموز، دانشجو، دانشگاهی، معلم، هنرمند، نویسنده، نظامی و فعال مدنی و عضو اقلیتهای اجتماعی هدف سرکوب سیستماتیک و انتقام کور طالبان تروریست بوده است. کارناوال مرگی که جمهوری اسلامی در مرزهای افغانستان براه انداخته، قربانیان خاموش استبداد و اختناق داخلی و توافقات خارجیاند؛ از اینرو خون تکتک کسانی که بهصورت مستقیم و غیرمستقیم در معرض سرکوب طالبان قرار میگیرند، در دست جمهوری اسلامی و دیگر همباوارن راستگرای آنان در مورد مسئلهی اخراج است.
ما، نویسندگان این نامه اغلب فرزندان نسلی هستیم که خیلی پیش از آموختن نوشتن «نابرابری» و «نارواداری» آن را در چشمان مادران و دستهای پدرانمان خواندهایم. ما با طعم گس جبر چه در افغانستان، چه در ایران، چه در پاکستان و گوشهوکنار مرزهای ناآشنای جهان که گریزمان را با مرگ گره زده، آشناییم. اما آنچه در ایران تحت انقیاد جمهوری اسلامی ایران جریان دارد، انسانزدایی ذاتگرایانه و مزمنیست که میان «ما» و «آنها» مرزهایی از نفرت و خشونت عریان و عیان کشیدهاند. ما میدانیم مهاجر افغانستان بهدلیل نا برخورداری ساختاری از تمام مزایا و امتیازات دولت ـ ملت، سنگ محک وجدان در عصر ماست. موقعیت مهاجر افغانستانی، تلاقیگاه تمام سرکوبها و ستمها در ایران و افغانستان و مناسبات قدرت در جهان معاصر است. ما مصممایم تا احیا و احقاق کرامت و امنیت برای مهاجران و برچیدهشدن دیوار فاشیزم در میانمان، دمی از تلاش و روشنگری سر باز نزنیم.
خواستههای ما از اینقرار است:
- ما از رنجهای مضاعف مردم ایران و منطقه خاصه زنان، اقلیتهای فکری، مذهبی، قومی و جنسی و جنسیتی آگاهیم و در بسا موارد برای رهایی جمعی شانه بهشانهی نیروهای رهاییبخش و جنبشهای پیشرو برای تحقق آزادی و برابری ایستادهایم. با اینحال اخراج ضربتی مهاجران از سوی جمهوری اسلامی قطعنظر از افتادن بهبازی زبانی مهاجر قانونی و غیرقانونی از نظر ما مردود شمرده میشود و خواهان توقف بدون قید و شرط آن هستیم.
- ما میدانیم که بحرانهای نظامی، اقتصادی و سیاسی، میتوانند ترس و خشم و در یککلام اضطرار و استیصال را رونق دهد. بااینحال، باورمندیم هیچ بحرانی، قطبنمای اخلاق را از کار نمیاندازد. خشونت، تبعیض و نفرت در قبال همنوع را هیچ شرایطی تبیین و توجیه نمیکند. شأن انسانی و مبارزه برای حفظ آن، خط حائل ما و نیروهای ارتجاعی و واپسگراست. اصل اشتراک انسان در دایرهی انسانیت برای ما فرای تبار، طبقه و تیره و … نه یک فضیلت که یک حقیقت خودبنیاد و یک ضرورت اجتنابناپذیر و الزامیست. ازاینرو ما از تمام نیروهای مترقی و مستقل در داخل و خارج مرزهای ایران میخواهیم تا در برابر عادیسازی و انسانزدایی از انسان افغانستانی بایستند؛ با هر ابزار و امکانی که در اختیار دارند، صدا و پناه مهاجران افغانستان باشند و در برابر بیاعتنایی علیه افغانستانسیتزی ساختاری و مصادیق آشکار و پنهان آن با ما در این کارزار همصدا و همراه شوند.
- گفتن از آزادی و انتخاب آزادگی تنها راه نجات جمعی ماست؛ آزادی از هرگونه انقیاد، اختناق، انحطاط و استبداد درونی و بیرونی، پیش شرط رهایی جمعی ماست. آزادی از حصار نظامهای تبعیضساز، از ساختارهایی که نابرابری را طبیعی، و درونی میکند و انسان را تا سرحد حیاتبرهنه فرو میکاهد در اولویت ماست. بااینحال فعلیت این آزادی، پیش از آنکه دگرگونی در هر نظام بیرونی باشد، بیداری وجدان در برابر جنایت، خشونت و وحشت جاری است. بدینوسیله ما از تمام نیروها، رسانهها، شخصیتها، جریانها، حلقات فعال و کنشگران مستقل میخواهیم تا بهندای وجدان جمعی عمل کنند؛ صدای پای فاشیسم را بشنوند، و چنانچه در جنش رهاییبخش «زن، زندگی، آزادی» در مصافی مشترک در برابر تمام اشکال استبداد و انسانزدایی صفکشی کردند، اینبار نیز در برابر افغانستانیستیزی و فاشیسم حکومتی صفآرایی کنند و با انتشار و امضای این متن در سرایت جسارت و شجاعت اخلاقی در برابر ماشین فاشیسم، سهمی فعال داشته باشند.
در پایان پرسش اساسی و نهایی ما برای تمام خوانندگان این متن این است:
آیا تنها ارادهی حاکمان و سلطهگران عامل انقیاد و مانع تحقق آزادیاند؟ یا هر انسانی که از مسئولیت اخلاقی خود در قبال انسانیت چشم میپوشد، بدل به حلقهای از زنجیر سلطه میشود؟
امضاکنندگان اولیه:
- زهرا موسوی
- سارا گوهری
- غوغا تابان
- کتایون کشاورزی
- غزاله معتمد
- میلا مسافر
- لائبه آرام
- الهه صدر
- حبیب فرزاد
- دنیا احمدی
- شبنم سیمیا
- محمد آغا ذکی
- اردلان باستانی
- صابره اعتبار
- عبدالله سلاحی
- روحالله طاهری
- رمضان اصغری
- رئوف اجمل
- مهدی سرباز
- مژگان فراجی
برای نسخه چاپی و دیدن همه امضاها اینجا کلیک کنید.
××
بەشداربە لە هەواڵنامەکە
✅ بەشداربوونت تۆمارکراوە
ڕووداوەکانی ئەم دواییە
-
شوێنی واژۆکان
پارێزگا ژمارەی واژۆکان پارێزگای ئەلبۆرز 19 پارێزگای ئەردهبیل 1 پارێزگای بوشێهر 1 پارێزگای چوارمەحاڵ و بەختیاری 2 پارێزگای ئازەربایجانی ڕۆژهەڵات 10 پارێزگای فارس 17 پارێزگای گیلان 7 پارێزگای گۆڵستان 0 پارێزگای هەمەدان 1 پارێزگای هۆرمۆزگان 2 پارێزگای ئیلام 0 پارێزگای ئیسفەهان 21 پارێزگای کرمان 3 پارێزگای کرماشان 1 پارێزگای خوزستان 2 پارێزگای کۆهگیلویە و بۆیرەحمەد 1 پارێزگای کوردستان 5 پارێزگای لۆرستان 0 پارێزگای مهرکهزی 5 پارێزگای مازەندەران 5 پارێزگای خوراسانی باکوور 1 پارێزگای قەزوین 2 پارێزگای قوم 3 پارێزگای خوراسانی ڕەزەوی 17 پارێزگای سێمنان 1 پارێزگای سیستان و بەلووچستان 2 پارێزگای خوراسانی باشوور 0 پارێزگای تاران 84 پارێزگای ئازەربایجانی ڕۆژئاوا 4 پارێزگای یەزد 3 پارێزگای زەنجان 4 ئەم داواکارییە تا ئێستا واژۆی 418 ی وەرگرتووە. نزیکەی 51%ی واژۆکان لە ئێرانەوە دێن. نزیکەی 49%ی واژۆکان لە دەرەوەی ئێرانەوە دێن. بزانە چۆن دادخاست نەخشەی واژۆ دروست دەکات. -
نوێترین واژۆەکان
-
Mersedeh Ghaediواژۆ لە ڕیگای تێلیگرام
-
s tabواژۆ لە ڕیگای تێلیگرام
-
ناشناسواژۆ لە ڕیگای تێلیگرام
-
ala shoveizواژۆ لە ڕیگای تێلیگرام
-
ناشناسواژۆ لە ڕیگای تێلیگرام
-
-
شماری از فعالان، نویسندگان و کنشگران اجتماعی افغانستانی ـ ایرانی ئەم داواکارییەی ڕێکخست