بلۏچی
امزا بکن اِت
|

پناهجو هستم

551%
۵۵۱ دزنام

نیست اِنت بلۏچی

نام من فرحان عباسی رودکناری است. یکی از نویسندگان  کشور عزیزم هستم که به دلیل تجربیات تلخ تبعیض و طرد و تجاوز و شکنجه و نهایتاً خطر جانی به ترکیه فرار کردم و پناهجو هستم. در شرایط بسیار آسیب‌زا، خطرناک و طاقت‌فرسایی به سر می‌برم. به دلیل درک حقیقی عشق و انسانیت و تعلق داشتن به خانواده ال‌جی‌بی‌تی‌کیو پلاس، هم در کشور خودم ایران و هم در ترکیه با خشونت‌ها و تبعیض‌های بسیاری روبرو بوده‌ام که آسیب‌های جبران ناپذیری را در پی داشته و دارد.

من به دلیل گرایش جنسی، به دلیل واقعیت وجودی‌ام، تبعید اجباری را تجربه می‌کنم و هر ثانیه مرگ را به چشم می‌بینم. در ترکیه هیچ‌کسی را ندارم و بازگشت به ایران برای من عواقب خطرناکی دارد که می‌تواند به مرگ منجر شود.

وضعیت جسمی و روحی اینجانب بسیار وخیم و عذاب‌آورتر شده، و به دلیل سختی شرایط و آسیب های وارده، دچار مشکلات عصبی و قلبی شده‌ام. هیچ توان درمانی هم وجود ندارد. به دلیل شرایط اسف‌باری که سال ها تجربه می‌کنم بارها اقدام به خودکشی کرده‌ام و در آخرین تجربه‌ی تلخ، در آی سی یو بیمارستان با هوشیاری بسیار پایین بستری شدم. پنج روز در حالت بیهوشی کامل در بیمارستان سپری کردم. نه محل سکونت ثابتی دارم و نه منبع درآمد منطقی‌ای که جوابگوی هزینه زندگی در ترکیه را فراهم سازد و با همین بیماری های آزار دهنده روزهایم را با کارگریِ بسیار سنگین می‌گذرانم.

یکی از تجربیات کوچک من اینگونه بود که در ۲۲ مرداد ۱۴۰۱ در میدان تکسیم مردی به بهانه‌ای تمسخرآمیز به من حمله‌ور شد و در حضور مأمور پلیس ترکیه با الفاظ رکیک به سر و گردن و پای من مشت و لگد کوبید و حضار هم با لبخند رضایت در این جنایت همراهی می‌کردند، حتی گوشی تلفن مرا گرفتند و زیر ضربه آنرا شکستند. با فحاشی و اجبار پلیس و گفتن اینکه «تو زن هستی یا مرد؟» سرانجام مرا به اداره پلیس بردند و بدون اینکه جرمی مرتکب شده باشم، با جریمه ۱۸۲۵ لیر در ساعت پنج صبح آزادم کردند و شخص خاطی که بومی این کشور بود را فراری دادند و پلیس اجازه‌ی شکایت به من را نداد و با الفاظی زشت مرا از اداره پلیس بیرون انداختند.

بخشی از سرگذشت من در این ویدیوی کوتاه روایت شده و نیز در گزارشی از ایران وایر قابل مشاهده هست و این تنها قسمت های بسیار کوچکی از روزمرگی من را به نمایش می‌گذارد. کمک‌های شما می‌تواند به من کمک کند که اندکی شرایطم را عوض کنم و جانم را از این وضعیتِ برزخی نجات بدهم. در این لینک شما می‌توانید به من کمک کنید.

لطفاً اشتراک‌گذاری و همراهی و همدلی در جمع‌آوری امضا و حمایت را از من دریغ نکنید. از شما خواستارم که جان مرا نجات دهید. تنها آرزو و خواسته‌ی من رفتن به کشوری است که بتوانم در آن یک زندگی معمولی را به جای زنده ماندن با خفت تجربه کنم. امیدوارم صدای من باشید و اگر در زمینه‌ی خروج من از ترکیه کمکی از هر شخص، سازمان، ارگان و یا غیره‌ ساخته است لطفاً با من‌ارتباط برقرار کنید و جان مرا نجات دهید.

#فرحان_عباسی

نوکیں رویداد

  • اِمزا ءِ جاه

    اُستان دزنامانی لێکئو
    البرز ۳
    اردبیل ۰
    بوشهر ۱
    چارمهل و بَهتییاری ۹
    روبرکتی آزربئیجان ۲
    پارس ۱
    گیلان ۵
    گلستان ۰
    همدان ۲
    هرمزگان ۰
    ایلام ۱
    اِسپَهان ۷
    کرمان ۰
    کرمانشاه ۳
    هوزستان ۴
    کهگیلویا و بویراحمد ۱
    کردستان ۱
    لرستان ۱
    مرکزی ۰
    مزَنداران ۳
    شمالی هراسان ۰
    کَزوین ۰
    کُم ۱
    رِزوی هراسان ۵
    سمنان ۳
    سیستان و بلوچستان ۱
    جنوبی هراسان ۱
    تهران ۴۰
    مشرکی آزربئیجان ۱
    یزد ۰
    زنجان ۱
    ئے اَرزی ءَ تنیگہ ۵۵۱ دزنام مُچ کوتگ. ۴۰% دزنام چه ایران ءُ کم ءُ گیش ۶۰% ایران ءَ چہ در دیگ بیتگ انت۔. گیشیں سرپدی پہ ایران ءِ دزنام جنوکانی جاگہ ے واست ءَ اِدا ٹپّ اِت۔.
  • آھری دزنام

    1. امضا با تلگرام 

  • ءَ ای اَرزی بندات کرتگ

ھمہ وڑیں اَرزی

اَرزی په اگبال ءُ هَک ءُ اِنساپ!

وتی توار ءَ چِست کنیت، اَرزی دیم بدئیت. هرچ شهری باشنده، هرچ موضوع ءِ سرا اَرزی دیم دات کنت.

یک اَرزی ءِ بندات بکن اِت